این دو دوتا چارتا کردنها کلی از زمانم رو گرفته بود.کلافه بودم.
تو فکر این بودم که چطوری قرارای فردا صبحم روکنسل کنم که خانم شریفی منشی دفترم مثل همیشه بدون در زدن وارد اتاقم شد. بماند که همیشه برای در نزدن باید بهش اخطار میدادم. ولی ایندفه چون ذهنم درگیر این موضوع بود که چطوری بتونم زمانم رو مدیریت کنم، چیزی بهش نگفتم.
چارتا برگهای که روی میز گذاشت رو بدون اینکه بخونم امضا زدم.
گفت : آقای مرادی پس فردا برای توافق با شرکت افق قرار ملاقات دارین. فراموش نشه.
ای وای .. این قرار رو دیگه باید کجای دلم میذاشتم. بیشتر از ده روز بود که هیج کدوم از کارام روال منطقی نداشت. تا یه سر به نمایشگاه خودرو میزدم ظهر میرسیدم شرکت و کلی از کارهام رو هوا میموند. چند روزشو که ماشینم رو آگهی فروش زدم تو سایتای مختلف و تلفنم حتی لحظهای آزاد نمیشد که تماسهای کاری رو جواب بدم .آدمای علافی که نه واسه خرید، محض اذیت کردن تماس میگرفتن هزار بار پشیمونم کردن.
فروختن ماشینم برای من دردسر بزرگی شده بود. فردا با کسی قرار ملاقات داشتم که آینده کاری و شراکت باهاش برام خیلی مهم بود. از یه طرف همون ساعت با کس دیگهای قرار ملاقات گذاشتم تا بیاد ماشینم رو ببینه و زودتر از شر این نمایشگاه و اون یکی دیگه خلاص بشم اونم تازه اگر قبول میکرد و هزارتا طاقچه بالا واسم نمیزاشت.
کم کم داشت بهم ضعف دست میداد ازینکه با این همه پتانسیل و جایگاه اجتماعی نمیتونم همزمان هم کار شرکت رو جلو ببرم و هم یه ماشین رو بفروشم . به این فکر میکردم پس بقیه آدمهایی که مثل من هستن یا اینقد درگیر کارن، واسه فروش یه ماشین اینقدر باید کار و بارشون به هم بریزه و برنامههاشون کنسل بشه؟
هرجوری که فکرشو میکردم یه جای کار میلنگید. از طرفی به اندازه کافی وقتمو حروم این نمایشگاه و این سایت و اون آگهی کرده بودم.
همین چند روز پیش وسط یه جلسه کاری چندبار تلفنم زنگ خورد که مجبور شدم خاموشش کنم بماند اون چند ساعت خاموشی چه دردسرای برای من درست کرد. اونم فقط بابت یه آگهی که برای ماشینم گذاشته بودم. اونقد اذیت شدم که آگهی رو پاکش کردم.
باید یه فکر اساسی میکردم. تلفنو برداشتم و به حسام زنگ زدم. حسام عشق ماشین داره و مدام تو کار خرید و فروش ماشینای مختلفه.
درد دلمو گفتم بهش و نالیدم که زورم نمیرسه هم شرکتو با این حجم کاری جمع و جور کنم و هم بتونم خیلی زود ماشینم رو بفروشم.
به قول خودش که گفت: به خوب کسی گفتی . شما که دستت تو کار و بازاره و میدونی الان همه چی داره مجازی و اینترنتی میشه چطور دوره افتادی ازین محل به اون محل دنبال یه دلال که چقدم بکوبه تو سر ماشینت و کم و زیاد کردنش کفرتو دربیاره؟
گفتم: حسام از چی میگی؟
گفت: والا افت داره واسه شما. ما الان واسه خرید یه پفکم تا سوپری سر محل نمیریم. شما کار و زندگی رو تعطیل کردی دنبال فروش ماشینت؟
گفتم: پس میگی چیکار کنم؟ بگو دیگه
گفت: همراه مکانیک و تمام.
گفتن ادامه مکالمهای که با حسام داشتم لطفی نداره. لطف واقعی رو زمانی متوجه شدم که دیدم چقدر از قافله عقب موندم و این همه بیخود خودمو دست این دلال و اون نمایشگاه سپردم و چقدر کار و بارو الکی تعطیل کردم.
ایتکه چقدر کارم با این شرکت راحت شد رو فقط خدا میدونه و خودم. سر همون تماس اول که مشخصات ماشینم رو ازم گرفتن و بعد پرسیدن چه تایمی برام مناسب تره تا بیان برای کارشناسی و قیمت گذاری خودروم.
من زمان رو اعلام کردم و یک شخص کاملا کاربلد اومد کارشناسی خودروم رو انجام داد و جالبه بدونید بهم یه گواهی از کارشناسی داد و بعد از تقریبا نیم ساعت از شرکن باهام تماس گرفتن و قیمت کارشناسی خودروم رو بهم گفتن.
بعد از اون خودشون یه مشاور بهم معرفی کردن که از صفر تا صد کارای فروش ماشینم کنارم باشه.
توی سایتای مختلف خودشون ماشینم رو آگهی زدن و بدون اینکه من هیچ تماسی از سمت خریدار داشته باشم گزارش فروش فقط از طریق مشاورم بهم اطلاع داده میشد.
این بخش از کار با توجه به مزاحمتها و دردسرهای تلفنی که از تجربه آگهی زدن خودم داشتم خیلی برام لذت بخش بود.
بعد از چندبار مشورت با مشاورم با بالاترین قیمتی که میشد ماشینم رو فروختم و تازه من فقط یکبار خریدار رو دیدم اونم زمانی که با توصیه مشاورم از فروش خودرو به همون فرد مطمئن بودم. در نهایت با یکبار قرار ملاقات با خریدار واقعی موفق به فروش ماشین شدم.
این حسن بزرگی بود برای منی که کار و گرفتاری زیادی داشتم و همیشه با کمبود وقت مواجه بودم.
راحت ترین شکلی که میشد ماشینم رو بفروشم اونم درکمترین زمان ممکن! بیشتر ازینکه برای فروش ماشینم خوشحالم باشم توی شوک سامانه همراه مکانیک بودم که چقدر دقیق و اصولی سرویس دهی میکرد. تفاوت قیمتی که کارشناسای همراه مکانیک روی ماشین من گذاشتن کجا و این همه فک زدن دلالا و خریدارای فیک واسه پایین اوردن قیمت ماشینم کجا؟
بدون دغدغه از حتی یدونه تماس بابت آگهی یا سر و کله زدن با کسی ماشینم رو دستشون سپردم.
واسه نوشتن قولنامه و کارشناسی ماشین و بقیه خدمات هیچ هزینه ای پرداخت نکردم.
اونقدری از فروش ماشینم و خدماتی که توی این مدت کوتاه از سمت همراه مکانیک بهم شد ذوق زده بودم که بعد از عقد قراردادم با همون شرکتی که خیلی برام مهم بود، تلفنم رو برداشتم و واسه حسام یه پیامک زدم:
” دمت گرم حسام”
مطالعه مقالات زیر را از دست ندهید:
مقایسه نیسان ایکس تریل و هوندا crv
مقایسه نیسان ایکس تریل و هوندا crv